همه جور نویسی های ترش و شیرین

دیشب رفتم پاتوق همیشگی جلوی کافه سپیدگاه 

روی نرده های خیابان نشستم و آهنگ مجانی گوش دادم 

سی و چند سالی دارد به گمانم 

از وقتی که یادم می آید آنجا نشسته تکیه داده به اتاقک شرکت برق و سه تار می زند 

آهنگ نامجو را بهتر از بقیه آهنگها می نوازد 

ای ساربان...ای کاروان...لیلای من کجا می بری 

با بردن...لیلای من ... جان و دل مرا می بری... 

گوش می کنم 

آدم ها را نگاه می کنم 

ماشین ها را دید می زنم و نور چراغ ماشین پلیس را که روی دیوار های تاریک شهر پرده های آبی و قرمز می کشد 

نیم نگاهی هم به پنجره ی کافه دارم 

میز مخصوصم پر است 

شهر هم حسابی شلوغ  

مست زندگی که می شوم دفترم را بر میدارم و شروع می کنم به نوشتن 

 پس از تو نمونم برای خدا...تو مرگ دلم را ببین و برو 

چو طوفان سنگین ز شاخه غم...گل هستی ام را بچین و برو

هرچیزی را که میبینم یا به ذهنم میرسد می نویسم 

آدمها میروند تا یک شب آرام پاییزی را در کنار خانواده شان بگذرانند 

ماشین ها در گذرند 

مانده ایم من و مرد نوازنده تنها 

من می نویسم او می نوازد 

جایی نداریم که برویم 

یک ساعتی که می نویسم آرام می شوم 

بر می گردم توی خیابان میرهادی 

نگاهم اما هنوز توی کافه است 

و نوای سه تار که دور و دورتر می شود  

تو اکنون ز عشقم گریزانی 

غمم را ز چشمم نمی خوانی  

از این غم چه حالم نمیدانی 

 

پ ن : شده ام مسئول برگزاری چهارمین جشنواره فیلم دانشجویی 

از فردا کارم شروع می شود و سرم حسابی شلوغ 

تجربه خوبیست 

 

پ ن 2 : می خواهم سه تار بخرم. اگر از ساز سررشته دارید برای خرید یک ساز خوب به همراهیتان نیازمندم به شدت 

 

پ ن 3 : این مطلب هم هدیه به کبوتر سفید ، این بار سعی شد تلخی نداشته باشد 

امید که به کامت خوش آمده باشد

نظرات 6 + ارسال نظر
سارا خانوم سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ب.ظ http://sokotamazrezayatnist.blogsky.com

سلام رفیق
ممنون که اومدی
شما هم خوب مینویسی.....البته کمی گیج کننده..........خوشحالم اشنا شدم باهات
بازم بیا.........تا بعد

اسرین چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ق.ظ http://kucheyeman.blogsky.com/

تو اکنون ز چشمم گریزانی
غم ام را زچشم ام نمی خوانی
چه قدر با این آهنگ می شه گریه کرد
پست های طولانی ات را می خوانم
کوچه و کوچه

آره آهنگ قشنگیه
من که خیلی دوستش دارم
ببخشید اگه پستام طولانی میشن سعیمو می کنم کوتاهشون کنم
ممنون کوچه که به دیدار کوچه گرد اومدی

امیرحسین پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 ب.ظ http://sibekal.blogsky.com

سلام من تا حد یک آدم آماتور ۶ سالی است که سه تار را می نوازم. اگر مجتمع پارک اصفهان بروی تا دلت بخواهد سه تار هست. همشان هم خوبند (البته نه همه ی همه شان.) یک آقایی هست یک سبیل کوچک دارد در طبقه ی سوم خودش هم نوازنده است اگر از او بخری سه تار خوب به تو می دهد.

آقا شکسته نفسی می فرمایید استاد ۶سال و آماتور!!!
یادش بخیر مجتمع پارک
اون آقا سیبیلیه رو هم میشناسم
اما مشکلی که هست اینه که من تهران زندگی می کنم و تا اصفهان ۶ساعتی راه هست!!!
اگه تهران نشونی داری در خدمتیم
ممنون از توجهت امیر جان

شهناز پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:29 ب.ظ http://www.3kret-20.blogfa.com

سلام سلام دوستم یه وبلاگ درست کردم دوست دارم راجع به پستام نظرتو بدونم مرسی بیا پشیمون نمیشی

سلام سلام دوستم چشم یام

کبوترسفید جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:57 ب.ظ http://kabutare-sefid.blogsky.com

با عرض شرمندگی فراوون برای دیر کرد سلااااااام دوستم
عزیزم شیرین بود مرسی چسبید

سلام دوستم
خواهش می کنم
ممنون از راهنماییات سعی می کنم شیرین تر بنویسم

آلما یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ب.ظ http://ghamabad.blogsky.com

بی بهانه علیک.یه لحظه از نوشته هات یاد پائولو کوئیلو افتادم

سلام
ممنونم که به کوچه گرد سر زدی
از لطفتم ممنونم
حالا نمی شد یاد یه نویسنده دیگه بیفتی آخه من زیاد از کوئلیو خوشم نمی آد
البته ببخشیدااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد