برفی نوشت یک آدم برفی

تهران امروز لباس عروسی بر تن کرده و آسمان دارد برف شادی بر سرش می ریزد . . .  میان این همه سپیدی من مانده ام و دلی که نمی دانم چه رنگی ست. 

 

پ ن : پوزش برای اینکه کمتر می نویسم دلم می خواهد اما زبانم با قلمم سر ناسازگاری دارد 

پ ن ۲ : امتحانات هم شروع شده ... هرچند زیاد برای من اهمیت ندارد اما نمره های خوبی خواهم گرفت به رسم مسبوق و عادت معهود. 

پ ن ۳ : شاید بروم پارک ملت ببینم گربه ها و کلاغ ها در این روز برفی چگونه گذر عمر می کنند