امروز نوشت الکی من

امروز نمایشنامه خوانی داشتیم. متن طبیب اجباری مولیر . تجربه خوبی بود من نقش ازگنرل رو داشتم(نقش اصلی داستان) نمی دونم خوب از کار در اومد یا نه ولی به هر ترتیب خوش گذشت 

بعدش هم کلاس ارتباط بصری داشتم. خوب بود.طرحام به نظر خودم از همه بهتر بودن هرچند که سعی کرده بودم ساده کار کنم و فوتو شاپش رو هم علی واسم کار کرده بود ولی استاد زیاد درباره کارم صحبت نکرد البته نتونست از کارم ایرادی بگیره. استاد خوبیه اگه سلیقه ای کار نکنه و فقط کارای "......" رو نبینه 

عصر هم رفتم دبیرخانه جشنواره واسه راس و ریس کارا که البته اونجا با سیامک انصاری هم دیدار کردم،البته هرچند کوتاه بود اما امیدوارم در روزهای بعدی جشنواره بیشتر باهاش آشنا و حتی دوست شم. آدم با شعور و با شخصیتی به نظر می رسه 

الانم داشتم واسه چندمین بار فیلم املی رو میدیدم که حوصلم سر رفت اومدم پای نت 

 

 پ ن : میلاد امام رضا(ع) بر همتون مبارک. امیدوارم حاجت ها و آرزوهای قشنگتون براورده بشه 

  

پ ن : زمین از دلبران خالیست یا من چشم و دل سیرم

         که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم؟

         خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد

         که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

نظرات 9 + ارسال نظر
اسرین دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:42 ب.ظ http://kucheyeman.blogsky.com/

سلام
فکر کنم من اولین خواننده ی این پست باشم/امروز آرشیوت را کامل خوندم/هر چند بیشتر از پنج تا پست نداشت/خوش به حالت که می تونی نمایش بازی کنی/تا ساعت ۱۱ دانشکده بمانی/بری جشنواره/سر کلاس باشی ولی زاینده رود را ببینی.امروز نوشت الکیت را خیلی دوست داشتم/جدا ممنون

سلام عزیزم
از لطفت ممنون

...

اسرین دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ب.ظ http://kucheyeman.blogsky.com/

سلام /آدمای نوستالژی باز همیشه تو حال دنبال چیزی هستن که تو گذشته داشتن/کار خوبی نیست دوست من/زیر بارش استخونای تحمل آدم می شکنه/احساس /انسانیت یا نمی دونم هم دردی/ لبخند/ به نظرم چیزی بالاتر از دلخوش کنک های زندگی هستن/گاهی فکر می کنم خود زندگی هستن و بدون اینها انسان ها و زمین چه جای وحشت آوری می شوند.
از این کوچه به ان کوچه رفتن آن هم با این سرعت چه حالی می دهد/نه؟

امیرحسین چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ب.ظ http://sibekal.blogsky.com

سلام. فیلم لطیف و زیباییه امیلی رو می گم. مولیر هم خوبه البته من فقط خسیس رو ازش خوندم. موفق باشی. اگه وقت داشتی بیا نظرت رو راجع به سن پطرزبورگ بده.

کبوترسفید جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:49 ب.ظ http://kabutare-sefid.blogsky.com

بابا خوش به حالت آجی کلی هنرمندی واسه خودتا (بابافعال)!!! ما که این روزا ترجیح میدیم فقط الکی بریم و بیایم دانشگاه بعدم که رسیدیم خونه بریم تو کمااز خستگی

ستایش شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:48 ق.ظ http://khathati89.blogsky

سلام ..
ممنون از لطفت و ممنون تر بابت مهربونیات ...
لطف کردی مطلب رو خواندی و نظر دادی یه دنیا ممنون ..

کبوترسفید شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:17 ب.ظ http://kabutare-sefid.blogsky.com

سلام آجی گلم
میدونم زیادی وراجم و اراجیف زیاد میگم ولی باور کن فمنیست نیستم فقط اون روز قاطی بودم به خدا
این رومینا واسه تو هم نظر گذاشته؟من که گیج موندم نمیدونم دیگه چیو باور کنم هرچند از اولم باور نکردم و اصلا هم مهم نیست که ملت چی میگن بذار واسه دل خودشون هر چی میخوان بگن مثل من که هر چی میخوام میگمفقط خندم گرفته!!!

دریا یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 ق.ظ http://daryadarya.blogsky.com

سلام. ممنونم. خوشحالم با هنرمندی مثل تو آشنا می شم.

باعث مباهات منه همکلامی با شما
ممنونم از لطفتون

لیوسا یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ب.ظ http://memorialist.blogsky.com

معلومه سرت شلوغه خوش به حالت که درس خوندنت هم یه جور تفریح هست همیشه عاشق رشته های هنری بودم انصافا عشقه مخصوصا اگه دانشکده هنرهای زیبا باشه.

آرزو دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ب.ظ http://arezuvafaryadhash.blogsky.com

سلام ...
نمیدونم چی بگم ... فکرم خسته ست ... امدم فقط واسه کامنتت تشکر کنم ... راستی سانی پسر یا دختر...؟؟

سلام
ممنون که اومدی
واست مجدد کامنت گذاشتم،بخون
سانی در اصل اسمی دخترونه ست اما یه جورایی اسم مستعار منم میشه که ایشالا به موقعش دلیل این نام گذاری رو واستون می گم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد